جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.
نکات تفسیری مربوط به یات در ادامه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود...
در آیات 51 تا 57 سورة مائده ( صفحة 117)، قرآن پس از برحذر داشتن مسلمانان از همكاری با یهود و نصارا و بحث دربارة منافقان و مرتدّان، درآیة پنجم اینصفحه كه بهآیة ولایت معروف است، به معرّفی ولیّ مسلمانان میپردازد.
در شأن نزول آیة 55 ، از حضرت امام باقر(ع) روایت است: جمعی از یهود، خدمت پیامبراکرم (ص) آمدند و مسلمان شدند. سپسگفتند: یا رَسولَ الله، حضرت موسی، یوشَعِبنِنون را وصیّ بعد از خود قرار داد.
وصیّ شما و ولیّ ما بعد از شما کیست؟ پ
یامبر اکرم (ص) (همکه وَ مایَنطِقُ عَنِ الهَوی، إن هُوَ إلاّ وَحیٌ یوحی؛ هیچگاه از پیش خود چیزی نمیگوید و آن چه که میگوید، وحیی استکه از خدا به او میرسد) در پاسخ به سؤال آن ها سکوتکرد!
در همان حال، جبرئیل امین نازل شد و اینآیه را آورد:
«إنَّما وَلِیُّكُمُ الله وَ رَسُولُه وَ الَّذینَآمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاه وَ یُؤتُونَ الزَّكاه وَ هُم راكِعون»؛
«همانا منحصراً ولیّ و صاحب اختیار شما، اوّل، خدا و بعد از او، رسول خدا و بعد،آنكسانیكه ایمانآوردهاند؛ آنانکه نماز را به پا میدارند و در حالیکه در ركوع هستند، زكات میدهند».
آیة شریفه، چنان که میبینیم، از لحاظ تعیین سومین ولیّ پس از خدا و رسول(ص)، با توجّه به صفت خاصّی که برای او شرط شدهاست، ابهام دارد و مشخّص نیست آن کس یا آن کسان کیانند. لذا پیامبراکرم (ص) که آشکار کننده ابهامات قرآن است، برای اینکه آیه را از ابهام بیرون آورد و جواب روشن به سؤالکنندگان داده باشد،
فرمود: برخیزید همراه من بیایید.
برخاستند و رفتند تا به در مسجد رسیدند.آنجا، مرد فقیری را دیدندکه از مسجد بیرون میآید.
رسول اکرم (ص) فرمود: در مسجد، کسی به تو چیزی نداد؟
گفت: چرا؛ این انگشتر را به من دادند.
فرمود: چه کسی داد؟
اشارهکرد و گفت: آن مردی که در حال نماز است. همه نگاه کردند، علی(ع) را در حال نماز دیدند.
فرمود: در چه حالی این انگشتر را به تو داد؟
گفت: درحال رکوع بود. وقتی فهمید کسی به من چیزی نمی دهد، در همان حال رکوع، دست خود را بهسوی من دراز و اشاره کرد که: انگشتر را از انگشت من درآور. اینجا که رسید،
رسولخدا (ص) فرمود: اَللهُ أکبَر!
مردمی همکه در مسجد بودند، به تکبیر پیامبر اکرم (ص)گفتند: اَللهُ أکبَر! آنگاه، رسول خدا(ص) رو به جمعیّت همراه خودکرد و
فرمود: عَلِیٌّ وَصیّی وَ وَلِیُّکُم بَعدی؛ علی وصیّ من و ولیّ شما بعد از من است.
آن ها همگفتند: رَضینا بِالله رَبّا وَ بِالإسلام دینا و بِمُحَمَّدٍ نَبیّا وَ بِعَلِیِّ بنِ أبیطالِب وَلِیّا؛ ما هم رضا دادیم به ربوبیّت الله و حقّانیّت اسلام و نبوّت محمّد و ولایت علیِّ بنِ ابیطالب.
علاّمة مجلسی (ره) پس از نقل اینجریان میفرماید: از عُمَرِبنِخَطّاب نقل شده كه گفته است: به خدا قسم، من چهل انگشتر در حال ركوع نماز صدقه دادم تا آن چه كه دربارة علیّ بن ابیطالب نازل شده، دربارة من نیز نازل شود، امّا نشد.
حال، گاهی اینسؤال در ذهن پیش میآید که چرا در قرآن حکیم که سند جاودانه حقّ است، صریحاً اسمی از امام امیرالمؤمنین، علی(ع) بهعنوان ولیّ امر مسلمین نیامدهاست تا نتیجتاً قرآن، در توضیح آن، همانگونه که دیدیم، نیازمند بیان پیامبر نگردد و اینهمه اختلاف مذاهب با پیامدهای مصیبتبار آن پیش نیاید؟
و حالآن که ما معتقدیم: اصیلترینِ مسائل در دین ما، مسألة ولایت علی (ع) است که کامل کننده ی دین معرفی شده است .
در پاسخ به این سؤال گفته میشود: با توجه به آن چه که از آیات قرآن و روایات ائمّة معصومین(ع) و تحقیقات بزرگان دین بهدست میآید، میتوان گفت: احتمالاً یکی از علت های اینابهام و سخن سربسته و عدم ذکر نام مقدّس امیرالمؤمنین بهعنوان ولیّ امر مسلمین در متن قرآن، موضوع حفاظت قرآن از دست تحریفکنندگان بودهاست. یعنی، تصریح به امامت علی(ع) پس از پیامبر اکرم(ص) در قرآن، مساوی بود با شروع فعالیت دشمنان برای تحریف قرآن.
زیرا میدانیم عده ای منافق با مخفی کردن کفر درونی خود، دست ایمان به پیغمبر اکرم(ص) داده و خود را به طمع رسیدن به منافع مادّی، در لباس اسلام جا زده بودند و از اینتظاهر به ایمان، جز رسیدن به اهداف شیطانی و سَروَری کردن بر دیگران مقصودی نداشتند و در راه رسیدن به اینهدف، (چنانکه تاریخ بعد از رحلت رسول اکرم(ص) بهخوبی نشان داد) از اقدام به هر نوع جنایت و جور و ستم، حتّی به خاندان رسالت در فجیعترین صورت، خودداری نمیکردند!
آری؛ این عناصر خائن، اگر میدیدند امام امّت و خلیفة به حقّ پیغمبر(ص)، بهنام امیرالمؤمنین، علی(ع)، با کمال صراحت در متن قرآن معرّفی شدهاست، آن چنان آتش خشم و انتقام ازکانون روح پلیدشان شعله میکشید و با بغض تمام به فکر اخلال نظام و تخریب اساس اسلام و قرآن میافتادندکه اگر در همان زمان حیات رسولاکرم (ص) زمینة مساعدی مییافتند، دست به تشکیل یک حزب ضدّ اسلامی زده و با قرآن به مبارزه برمیخاستند و قهراً جنگ بزرگ داخلی در میان امّت اسلامی بهوجود میآمد و نهال نورَس اسلام، از همان روزهای اوّل عمرش رو به خشکی و پژمردگی میرفت.
و اگر هم چنین فرصتی به دستشان نمیافتاد، درکمین مینشستند تا پس از رحلت پیغمبر اکرم(ص) و پس از آن که با توطئه های شیطانی به قدرت رسیدند، برای اینکه مدرک زنده و روشنی بر نا حقی حکومت غصبی خود، در متن قرآن، در دست مسلمانان باقی نگذارند، دست به تحریف قرآن میگشودند و آیات صریح بر تعیین امام را از قرآن محو میکردند!
آری؛ همانان که با قدرت توانستند خود امام (ع) را از ذهن امّت بیرون کنند و به مدّت ربع قرن، خانه نشینش سازند، میتوانستند آیات مربوط به امام را نیز، از متن قرآن محو بنمایند و اینتنها سند قطعیآسمانی و یگانه مدرک دستنخوردة وحی و نبوّت را دستخورده و لکّهدار سازند و اینننگ را تا آخِرین روز عمر دنیا بر دامن اسلام و مسلمین بنهند و نتیجتاً قرآن هم به سرنوشت شوم تورات و انجیلِ تحریف شده ی فعلی مبتلا میگشت و ارزش و اعتبارآسمانی خود را از دست میداد و بهکلّی، از اعتبار میافتاد.
البتّه، ابهام آیات ولایت و عدم تصریح به اسامی امامان معصوم (ع) در قرآن، پیامدهای بسیار غمانگیز و مصیبتهای طاقتفرسای فراوانی نیز داشتهاست.
مجهول ماندن قدر و منزلت و متروک گشتن ذکر عزیزان خدا و اهل بیت معصومین در میان امّت اسلامی، کنار زدن امیرالمؤمنین(ع) از مسند خلافت، هجوم بردن به خانة حضرت فاطمه (س)، وقوع حادثة جانگداز کربلا و خارجی نام نهادن بر حجّت خدا، حضرت سیّدالشّهدا (ع) و این همه اختلافات و حیرتها وگمراهیها و فتنهها و حقکشیها و خونریزیها در بین امّت اسلامی، همگی، از پیامد های حتمی ابهام قرآن در امر تعیین امام و ولیّ امر مسلمین بودهاست تا آنجا که مردم مسلمان شام و دیگر کشور های اسلامی که پس از پیامبراکرم(ص) به اسلام گرویده بودند، اصلاً اهل بیت رسول(ع) را نمیشناختند و علی امیرالمؤمنین(ع) را حتّی اهل نماز و مسجد هم نمیدانستند!!
و تنها، بنیامیّه را اهل بیت نبوی و ذَوِیالقُربای رسول خدا(ص) میشناختند.
آری؛ ابهام آیات ولایت، این پیامدهای مصیبت زا را داشته است؛ ولی با این وجود تصریح به اسامی امامان(ع) در قرآن، مفسده بسیار بزرگ تری را ( تحریف قرآن )، به بار میآورد و اعتبار قرآن را ازبین میبرد و اساس اسلام را منهدم مینمود.
و لذا بر اساس اینمصلحت حکیمانة خداوند است که میبینیم آیات مربوط به ولایت و امامت، در خلال آیات مربوط به احکام و اخلاق و قَصص، با طرزی عجیب و پیوستگی غریب گنجانده شدهاست و به طوری سخن سربسته و غیر صریح آمده است که حتّی مخالفان لجوج و عَنود نیز، میتوانندآن ها را به نفع خود توجیه نموده و اصلاً به فکر تغییر و تحریف آن آیات نیفتند و دست جسارت به ساحت اقدس قرآن دراز نکنند.
ولی درعینحال، همان آیات غیرصریح، آن چنان برای حقیقتطلبانِ روشندلِ حقجو، درخشندگی خاص و جذّابیّت مخصوصی داردکه از پشت صدها پردة ابهام و استتار،آنچه را که باید در پرتو نور ایمان بفهمند، میفهمند.
إنَّ فی ذلِکَ لَذِکری لِمَنکانَ لَهُ قَلب. وَ طیبُکَلامِ الحق، دَلَّ عَلَی الحَق.
مَه فشانَد نور و سگ عوعوکند هرکسی بر طینت خود میتَنَد