«امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر مرکب رسول خدا، شهبه در کوفه سوار مى شد و از همه بازارهاى کوفه بازدید مى نمود، روزى به بازار گوشت فروشان رفت و با صداى بلند فرمود: اى قصابان در ذبح گوسفندان شتاب نکنید، بگذارید روح از بدنشان بیرون رود و از دمیدن در گوشت وقتى مى فروشید بر حذر باشید. همانا از رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) شنیدم که از این عمل نهى مى فرمودند.»
سپس به بازار خرمافروشان رفت و فرمود:
«همانگونه که خرماهاى خوب را در معرض دید مى گذارید خرماهاى بد را نیز در معرض دید بگذارید.»
سپس به بازار ماهى فروشان رفت و فرمود:
«غیر از ماهى حلال گوشت نفروشید و از فروش ماهى هایى که در دریا مردند و موج آنها را بیرون آب انداخت، خوددارى کنید»
سپس به محله کناسه رفت که تجارتهاى مختلفى از قبیل شتر فروشى، صرافى، بزازى، خیاطى در جریان بود. حضرت با صداى بلند فرمود:
«در این بازارها قسم خوردن متداول شده است. قسمهایتان را با صدقه درهم آمیزید و از قسم خوردن خوددارى کنید. همانا خداوند عز و جل کسى را که قسم دروغ بخورد، منزه نخواهد نمود.»(2)
باید خرید و فروش آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد. با نرخهاى - رایج بازار - نه به زیان فروشنده و نه خریدار. و آن که پس از منع تو دست به احتکار زند او را کیفر ده و عبرت دیگران گردان و در کیفر او اسراف مکن
امام باقر(علیه السلام) نیز مى فرماید:
«امیرالمؤمینن(علیه السلام) وقتى در کوفه بود هر روز صبح از دارالاماره بیرون مى آمدند و در هر بازارى مى ایستاد و ندا مى دادند، اى تاجران تقواى خداوند عز و جل پیشه کنید. هنگامى که بازاریان صداى او را مى شنیدند، هر چه در دست داشتند، زمین مى گذاشتند و به سخنان حضرت گوش فرامى دادند که مى فرمود: «طلب خیر را بر هر چیز مقدم دارید و با سهل گرفتن در معامله به اموالتان برکت بخشید و با بردبارى خود را زینت دهید. از سوگند دورى نمایید و از دروغ فاصله بگیرید و تن به ظلم ندهید و در معامله با مظلومین با عدل و انصاف برخورد کنید و به ربا نزدیک نشوید و اندازه و میزان را رعایت نمایید و کالاهاى مردم را حقیر نشمارید و در زمین فساد نکنید» و بدینگونه همه بازارها را سر مى زد و سپس براى رسیدگى به مراجعات مردم به دارالاماره بازمى گشت.(3)
در یک جمعبندى مى توان گفت:
حضرت علاوه بر اینکه هر روز یا هر چند روز یک بار به بازارها مى رفت و بازاریان و تجار را نصیحت مى نمود و حکم الهى را برایشان بازگو مى کرد و دعاوى را حل و فصل مى نمود، بطور مستمر در جریان کیفیت خرید و فروش و سطح قیمتها قرار مى گرفت و در صورت مشاهده هر گونه تخلف و تعدى و تجاوزى مستقیماً وارد عمل مى شد و حق مظلوم را مى ستاند و گم شده را راهنمایى مى کرد و به کمک ضعیفان مى شتافت و قرآن را مى گشود و این آیه را مى خواند «ما بهشت ابدى آخرت را براى آنان که در زمین اراده علو و فساد و سرکشى ندارند مخصوص مى گردانیم و حسن عاقبت خاص پرهیزکاران است»(4) این آیه در ارتباط با حاکمان عادل و متواضع و توانمندان از مردم نازل شده است.
2-اجراى قوانین در بازار
الف- ممانعت از احتکار
حضرت در عهدنامه مالکاشتر ضمن آنکه بر نقش مهم بازرگانان و صنعتگران تأکید و آنان را مایههاى منفعت و پدید آورندگان آن را وسیله هاى آسایش و راحتی مى داند و سود حاصل از تلاش آنان را مایه برپایى بازارها قلمداد مى کند، مى فرماید:
«و با این همه بدان که میان بازرگانان بسیار کسانند که معاملتى بد دارند، بخیلند و در پى احتکارند سود خود را مى کوشند و کالا را به هر بها که خواهند مى فروشند و این سود جویى و گرانفروشى زیانى است بر همگان، و عیب است بر والیان. پس بایدت از احتکار منع نمود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آن منع فرمود. و باید خرید و فروش آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد. با نرخهاى - رایج بازار - نه به زیان فروشنده و نه خریدار. و آن که پس از منع تو دست به احتکار زند او را کیفر ده و عبرت دیگران گردان و در کیفر او اسراف مکن.» (5)
همچنین حضرت در نامهاى به رفاعة بن شداد بیان داشت:
«از احتکار نهى کن و پس هر کس مرتکب آن شد تنبیه بدنى کن و با آشکار ساختن آنچه احتکار کرده او را مجازات کن.»(6)
علاوه بر این تأکیدات مطابق برخى روایات حضرت نیز شخصاً با احتکار برخورد مى نمودند. حضرت غلهاى را که صد هزار درهم قیمت داشت و احتکار شده بود، سوزاند.(7) همچنین عبدالرحمنبنقیس از حبیش نقل مى کند که على بن ابى طالب محصولاتى که من در سواد (اطراف کوفه) احتکار کرده بودم را سوزاند و اگر نمى سوزاند به مقدار محصول کوفه سود مى بردم.(8)
مى توان گفت:
با مراجعه به تاریخ حکومت حضرت در مى یابیم که مواردى که نقل شد کالاهاى احتکار شده سوزانده شد، بسیار محدود است و تنها اختصاص به چند مورد دارد. و این خود بیانگر آن است که حضرت با این اقدام قاطع ریشه احتکار را خشکاند و دیگران با پیش بینى چنین اقدامى از سوى حاکمیت، کمتر اندیشه احتکار را در سر مى پروراندند. در هر صورت آنچه به عنوان یک اصل مسلم از کلام حضرت مى توان استنباط نمود، ضرورت ممانعت از احتکار و شدت کیفر محتکرین است به گونهاى که عبرت دیگران شوند. همانگونه که حضرت در عهدنامه مالک اشتر به آن تأکید ورزیدند.
حضرت علاوه بر این که هر روز یا هر چند روز یک بار به بازارها مى رفت و بازاریان و تجار را نصیحت مى نمود و حکم الهى را برایشان بازگو مى کرد و دعاوى را حل و فصل مى نمود، بطور مستمر در جریان کیفیت خرید و فروش و سطح قیمتها قرار مى گرفت و در صورت مشاهده هر گونه تخلف و تعدى و تجاوزى مستقیماً وارد عمل مى شد و حق مظلوم را مى ستاند
اینک بنا به اختصار مواردی که حضرت در ادامه ی نامه بدان اشاره نموده اند فهرست وار مطرح کرده و باقی را به خواننده محول داشته تا بر حسب تمایل پیگیری نماید.
ب- کنترل قیمتها (تسعیر)
امام(علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر مى فرماید:
«باید خرید و فروش آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد و با نرخهاى نه به زیان فروشنده و نه خریدار.»
ج- کنترل وزن
د- ممنوع نمودن غیرمسلمانان از صرافى (کنترل پول)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) از این جهت رضایت نمى دادند که یکى از شریانهاى مهم اقتصادى در اختیار کسانى باشد که به گونهاى دلبستگى به بیرون امت اسلامى دارند و نمى توانند امانتدار مصالح امت باشند. از این رو حضرت در نامهاى به قاضى اهواز به او دستور مى دهد که اهل ذمه را از اشتغال در شغل صرافى بازدارد.(9)
ه-. برخورد با کسانى که حریم بازار و قوانین آن را رعایت نمى کنند.
و- ممنوعیت ذبح حیوانات مریض و ناقص
این ممنوعیتها بدان جهت است که حاکم جامعه اسلامى باید تمام سعى و کوشش خود را مبذول دارد تا آسایش و رفاه بیشتر مردم فراهم آید و تا حد ممکن از بیماری ها و بلایا و ناهنجاری هاى عمومى جلوگیرى به عمل آید.
ز- برخورد با پدیدههاى حرام و نامطلوب در بازار
به کارگیری این اموری به شایستگی قابلیت اصلاح جامعه را داشته و باز خورد ارزنده در جهان خواهد داشت. ان شاء الله
پی نوشت ها:
1-السمهودى، نورالدین على بن احمد، وفأالوفá ج 2، ص 756.
2-القاضى النعمان ابى حنیفه، دعائم الاسلام، ج 2، ص 538، روایت 1913.
3- کلینى، -کافى ج 5،ص 151، روایت 3
4- تلک الدار الاَّخرة نجعلها للذین لایریدون علواً فى الارض و لافسادا، قصص 82.
5- نهجالبلاغه نامه 53.
6- القاضى النعمان، ابى حنیفه: دعائم الاسلام، ج 2، ص 36، روایت 81
7-ابن حزم الاندلسى، ابو محمد، المحلى بالاثار، ج 7، ص 573، روایت 1568.
8- همان.
9- طباطبایى، محمدحسین، المیزان ج 20، ص 230.
مهناز وکیلی
بخش نهج البلاغه تبیان